موضوع منطق
موضوع منطق چيست ؟ اولا ببينيم معنی موضوع چيست ؟ ثانيا ببينيم آيا
لازم است هر علمی موضوع داشته باشد؟ ثالثا ببينيم موضوع علم منطق چيست؟
موضوع يك علم عبارت است از آن چيزی كه آن علم در اطراف آن بحث
میكند ، و هر يك از مسائل آن علم را در نظر بگيريم خواهيم ديد بيانی
است از يكی از احوال و خواص و آثار آن . عبارتی كه منطقيين و فلاسفه در
تعريف موضوع علم به كار بردهاند اينست : موضوع كل علم هو ما يبحث فيه
عن عوارضه الذاتية يعنی موضوع هر علم آن چيزی است كه آن علم درباره
عوارض ذاتی آن بحث میكند .
اين دانشمندان به جای اينكه بگويند موضوع هر علمی عبارت است از آن
چيزی كه آن علم از احوال و خواص و آثار او بحث میكند به جای احوال و
آثار ، كلمه قلمبه " عوارض ذاتيه " را به كار بردهاند . چرا ؟ بی جهت
؟ نه ، بی جهت نيست ، آنها ديدهاند كه احوال و آثاری كه به يك چيز
نسبت داده میشود بر دو قسم
است : گاهی واقعا مربوط به خود او است ، و گاهی مربوط به خود او نيست
بلكه مربوط به چيزی است كه با او يگانگی دارد .
مثلا میخواهيم در احوال انسان بحث كنيم . خواه ناخواه از آن جهت كه
انسان حيوان هم هست و با حيوان يگانگی دارد ، خواص حيوان هم در او جمع
است . از اينرو كلمه عرض ذاتی را به كار بردهاند و آن كلمه را با
تعريفی مخصوص مشخص كردهاند كه اين اشتباه از بين برود و به اصطلاح
عوارض غريبه خارج شود .
اما اين كه تعريف عرض ذاتی چيست ؟ از حدود اين درسها خارج است .
اكنون ببينيم آيا لازم است كه هر علمی موضوع معينی داشته باشد يا نه ؟
چيزی كه قطعی و مسلم است اينست كه مسائل علوم از لحاظ ارتباط با
يكديگر همه يك جور نيستند . هر عدهای از مسائل مثل اينست كه يك
خانواده مخصوص میباشند ، و باز يك عده ديگر ، خانواده ديگر ، همچنانكه
مجموعی از خانوادهها احيانا در حكم يك فاميلاند و مجموعی ديگر از
خانوادهها در حكم فاميل ديگر .
مثلا يك سلسله مسائلی كه مسائل حساب ناميده میشوند رابطهشان با يكديگر
آنقدر نزديك است كه در حكم افراد يك خانوادهاند ، و يك عده مسائل
ديگر كه هندسه ناميده میشوند افراد يك خانواده ديگر به شمار میروند .
خانواده حساب و خانواده هندسه با يكديگر قرابت دارند و جزء يك فاميل
به شمار میروند كه آنها را رياضيات میناميم .
موضوع معين نباشد ، هر مسئلهای مربوط به موضوع جداگانهای باشد ، اگر آن
مسائل از لحاظ اثر و فايده و غرضی كه به دانستن آنها تعلق میگيرد وحدت و
اشتراك داشته
باشند ، كافی است كه قرابت و هم خانوادگی ميان آنها برقرار گردد ، و
ضمنا آنها را از مسائل ديگری كه علم ديگر به شمار میرود متمايز كند .
ولی اين نظريه صحيح نيست ، اينكه يك عده مسائل از لحاظ اثر و فايده و
غرضی كه به دانستن آنها تعلق میگيرد وحدت و سنخيت پيدا میكنند ناشی از
شباهت ذاتی آن مسائل به يكديگر است ، و شباهت ذاتی آن مسائل به يكديگر
ناشی ازاين است كه همه آن مسائل از حالات و عوارض موضوع واحدی میباشند.
اكنون ببينيم موضوع علم منطق چيست و علم منطق در اطراف چه موضوعی
بحث میكند ؟
موضوع علم منطق عبارت است از " معرف و حجت " . يعنی مسائل منطق
يا درباره معرفها يعنی تعريفات بحث میكند ، يا درباره حجتها يعنی
درباره استدلالها . عجالتا كافی است بدانيم كه در همه علوم مجموعا دو كار
صورت میگيرد يكی اين كه يك سلسله امور تعريف میشوند ، و ديگر اين كه
برای اثبات يك سلسله احكام ، استدلال میشود و دليل آورده میشود . در همه
علوم اين دو كار صورت میگيرد .
علم منطق میخواهد به ما راه صحيح تعريف كردن و صحيح استدلال كردن را
بياموزاند . در درسهای آينده معرف و حجت را كه موضوع علم منطق میباشند
بهتر خواهيم شناخت .
نظرات شما عزیزان: